اغوش تو گناه نیست

تاریخ : 30 بهمن 1391
نویسنده : admin




اغوش تو گناه نیست
من در اغوش تو تمامـ زیبایــے هــآ را لمس کرده امـ...!

ک در هیچ گناهـــے زیبایــے ملموس نیست

پس امانمـ بده تا ابد در دل این زیبایــے آرامش یابمـ

و دورمـ کن . . .!

از این قومـــے ک غرق در گناه

ب پاکــے من و تو شلاق مــے زنن . . .!!! 

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید. 

 


دسته : <-CategoryName-> | بازدید ها : بار

عشقمی گلم

تاریخ : 30 بهمن 1391
نویسنده : admin


 

 

 

دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
 تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو  دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو  عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا


دسته : <-CategoryName-> | بازدید ها : بار

میلاد عشق در قلبم »

تاریخ : 30 بهمن 1391
نویسنده : admin


 

miladeshgh

ای گل ناز من ، محرم رازهای من ، روز آمدنت مبارک
روزی که دنیا با طلوع تو میلرزد از اینهمه زیبایی که در وجودت شکفته است

 

 

روشن تر از خورشید ، در لابه لای ابرها روشنتر از روشنی ها نوریست که به زمین رسید ، بر تنم تابید و شکفتم در کویر ، شدم عاشقی و پرواز کردم به سوی روشنی ها ، دیدم عشق آسمانی را ، شنیدم نغمه بارانی را !
گفتم بیشتر از اینکه به دلم بنشینی ، دلم را زیر و رو کردی ، منی که بر روی زمین بودم را به کجاها کشاندی ! با آن چشمان زیبایت مرا به آسمانها آوردی تا هم اینجا به تو برسم و هم طلوع عاشقانه ات را در کنار تو ببینم !
طلوعی که غوغای عشق را به دلم آورد ، تا بتوانم از اعماق احساسم آنچنان از تو بنویسم تا هیچکس نتواند حتی درک کند شعری که از تو سروده ام !
در توان هیچکس نیست از تو گفتن جز منی که با طلوع عشقت بر روی قلبم آتش احساسات در دلم شعله ور شد!
تویی که طلوع دوباره ات در قلبم امروز است ، سالها گذشت و من با نور عشق تو زنده ام و با هوای نفسهای تو عاشقم !
صفحه صفحه از دفتر عشق ، این من و تو و این سرنوشت ، رسیده ام به گلی از باغ بهشت ، از آغاز هم نام تو بود که قلمم بر روی دفتر عشق نوشت !
روشنتر از خورشید ، خدا تو را برای من آفرید ، با آمدنت هر چه غم بود از دلم پرید ، بعد از آمدنت هیچکس مرا غمگین ندید ، ای تویی که مرا به آسمان ها رساندی!
میلاد تو است ، قلبم پر تپش از همیشه ، این روز را در قلبم حک کرده ام که تا زنده ام بماند ، که هم میلاد تو را دیدم و هم لحظه عاشقی را !
ای گل ناز من ، محرم رازهای من ، روز آمدنت مبارک ، روزی که دنیا با طلوع تو میلرزد از اینهمه زیبایی که در وجود تو شکفته است !
میخواهم همه دنیا بدانند که چقدر دوستت دارم ، تا حسرتی باشد در دلهای دیگران و دلیلی باشد از اینکه افتخار کنم که پاکترین عشق دنیا در دلم نشسته !
با دلی عاشق و قلمی که به یاری هیچ احساسی جز من نمیرسد ، با این دل پر غرور ، از تو نوشتم و از تو خواهم نوشت ،  تا ابد از تو خواهم نوشت در دفتر عشق ….میلادت مبارک ای بهترین عشق!

نویسنده :» مهدی لقمانی 


دسته : <-CategoryName-> | بازدید ها : بار

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد

>جهت تبادل لینک رایگان کلیک و اعلام فرمایید